*** روم سیاه مادر... یه سوتی هایی دادم ولی میگم دیگه ... اینجانب مامان الی یبار داشتم کلاه سرت میکردم بعد حواسم نبود کشیدم از سرت و همون چهار لاخ شیویدتم کشیده شد و گریه کردی یبارم اومدم عروسکاتو نشونت بدم یهو جستی زدی بگیریش دستت خورد به لبه شیشه ی ویترین و برید و خونی شد شما که دردت نگرفت فقط من خیلی هول کردم خونتو دیدم یبارم داشتم بهت شیر میدادم رو پام بودی یهو باباتو دیدی اومدی بری سمتش از رو پام با صورت خوردی زمین و از صدای جیغ من زدی زیر گریه یبارم اومدم گذاشتمت رو تخت خودمون رفتم وضو بگیرم اومدم دیدم به لبه تخت چنگ انداختی پاهاتم رسیده به زمین تا اومدم به خودم بجنبمو بگیرمت از پشت افتادی بازم با صدای جیغ من گریه کردی وگر...